خیلی یهویی تصمیم گرفتم برم عراق
و قراره با بابام روایتش کنم
توی اینستاگرام
و با زبون خودم
خوشحال میشم پیج رو چند روزی دنبال کنین اگه خوشتون اومد
امروز میرم
🤍🤍🤍
خیلی یهویی تصمیم گرفتم برم عراق
و قراره با بابام روایتش کنم
توی اینستاگرام
و با زبون خودم
خوشحال میشم پیج رو چند روزی دنبال کنین اگه خوشتون اومد
امروز میرم
🤍🤍🤍
ولی من دوستش داشتم !
اونم منو دوست داشت !
اونم منو دوست داشت ؟
با اینکه بهترین دوستامن و امکان نداره فراموش کنم روز تولدشونو ، اگه ریمایندر نزارم خدارو چ دیدی شانس نداریم که ... یهو یادم میره
ولی تصویر قشنگیه
حس خوبیه که تولد سه تا از عزیزات توی یک ماه باشه ...
دیروز رفته بودیم خونه عموم .
پسر عمو کوچیکم داشت با دختر عمو کوچیکم بازی میکرد .
دختر عموم 7 سالشه اسمش نورا عه
پسر عمو کوچیکم 3 سالشه . اسمش پرهامه
رفتم تو اتاقشون داشتم همین طور نگاهشون میکردم و باهاشون بازی میکردم ، یهو پرهام اومد پیشم گفت
تو حوصلت سر نرفته ؟
الکی گفتم نه بابا بامزس
با همون لحن کوشولو و بچگونش و یذره در حال لوس کردن خودش گفت : ولی من حوصلم سر رفته .
نورا هم گفت اره منم حوصلم سر رفته .
منم حوصلم سر رفته بود . ولی نگفتم تا ناراحت نشن .
ولی جفتشون حقیقت رو گفتن و داشتن براش دنبال راه حل میگشتن که خب چیکار کنیم حوصلمون سر نره .
صداقتی که برای حل مشکلشون بکار گرفته بودن برام خیلی جالب بود .
بچه ها گوگولین
نازن
بامزن
و از همه مهم تر
راستگو ان
:))))
قشنگ از همه قسمت های زندگی داره بهم فشار میاد و واقعا دارم اذیت میشم .
میدونی ی برک تایم لازم دارم ی نفس بکشم دوباره بیام و ادامه بدم .
همه چیز اذیت کننده است
همه چیز درد داره
و متاسفانه بد تر از اون دارم ب اخلاقیات و درد هایی ک نداشتم مبتلا میشم
یکیش هم مقایسه کردن خودم با دیگرانه .
با دوست هام ... همکلاسی هام ...
و تهش اینطوریم که خون اونا رنگی تره ؟
یا مثلا چرا ؟
تا حالا اینجوری شده بودین ؟
چیکارش کردین ؟
دارم میمیرم
ولی خوبه (:
اهمممم بیاین ببینین چی دیدمممم
دوستم برام ی عکس فرستادددد
من یک دختر خوشحال و همیشه راضی بودم و داشتم اولین ها رو تجربه میکردم...
پارت اول :
امروز با دوستان قدیمیم ، که از بچگی میشناسمشون ینی از وقتی ب دنیا اومدم ... دوست خانوادگی ایم ، رفتیم باغ کتاب ...
یک فیلم سینمایی خوب ! پلیز ! هر ژانری مهم نیس . ولی یه چیزی ک خیلی خودتون بعد دیدنش باهاش حال کردین .
چه چیزی باعث میشه ادامه بدی ؟ چه چیزی باعث میشه بخوای زنده بمونی و ادامه بدی ؟
تو دنیایی که همه همش به اخر خط میرسن ؟ مرگ رو پاداش میدونن؟
من اولین دلیلش دوستامن و پلن هایی که برای اینده باهاشون دارم دوستام بارها و بارها منو نجات دادن... احساس میکنم بهشون مدیونم
دومین دلیل کتاب هامه . عاشقشونم
خیلی منتظرم بود . همش صبر می کرد . نمی تونستم باهاش صحبت کنم . شد دو روز ... ده روز ... دو هفته ... یه ماه ... هر دقیقه و ثانیه بهش فکر می کردم... نمیتونستم باهاش حرف بزنم ... شد دوماه ... شد سه ماه ... حتی نمیتونستم بهش خبر بدم چی شده . همه چی خیلی یهویی شد . حالا برعکس شده من صبر می کنم ... باز هم نمیتونم باهاش حرف بزنم . فکر کنم ما دوتا برای صبر کردن به دنیا اومدیم . صبر کردن برای ازاد شدن . برای رها شدن . بالاخره یه روزی هم نوبت ما میشه ...
یه سوال
اگه ناراحت باشی ... همش گند بزنی ... کلا رو مود نباشی ... منتظر معجزه باشی ... و غیره ... که دیگه مطمئنم همه درک می کنیم ، چی کار می کنی ؟ برای اینکه حال خودتو خوب کنی چیکار میکنی ؟
بچه ها یذره وبو گردگیری کردم . یه مدت میخوام حال و هواشو تغییر بدم . یذره از فیلم و سریال در بیایم . چطوره؟